لزوم بازنگری در فلسفه وجودی برخی از فدراسیونهای رزمی

مجمع انتخاباتی فدراسیون ورزشهای رزمی پس از کش و قوس های فراوان بالاخره ماه پیش برگزار و محمود رشیدی به عنوان ریاست جدید این فدراسیون انتخاب شد. اگرچه اینکه چه کسی، با چه شناختی از رشته های رزمی و با چه برنامه هایی در راس یک فدراسیون قرار بگیرد بدون تردید در نحوه عملکرد آن فدراسیون موثر است، اما به نظر می رسد مشکلات رشته های رزمی کشور با عوض شدن مدیران و مسئولان فدراسیون ها حل نخواهد شد، چراکه بعضا نفس وجودی برخی از فدراسیونهای ما به شکلی است که خود به خود ایجاد اشکال می کند.

توقع می رود وزارت ورزش، هم برای آنکه باری از دوشش برداشته شود و هم اینکه برای مدیریت تعدد سبکها مجبور به اجرای قوانین سختگیرانه – که گاه خود موجب ایجاد رانت، فساد و برخوردهای سلیقه ای می شود – نباشد، بدون توجه به شلوغ کاری ها و سر و صداهایی که عده ای راه می اندازند، یک بار دقیق و کارشناسانه به بررسی عملکرد و نتایج تصمیمات خود در حوزه ورزشهای رزمی در دوره های گذشته بپردازد و با اصلاح تصمیمات اشتباه احتمالی، با یک تصمیم گیری قاطع، یک بار برای همیشه به این آشفتگی که امروز شاهدش هستیم پایان دهد. اصولا در شرایط امروز فلسفه وجودی و کارکرد برخی از فدراسیونها ازجمله همین فدراسیون ورزشهای رزمی که انتخاباتش برگزار شد، و یا فدراسیون جالب دیگری با عنوان “کونگ فو و هنرهای رزمی” که نه تنها در عرصه ورزش نمونه بین المللی ندارند که بخاطر عنوان کلی که دارند امکان سوء استفاده های احتمالی برای برخی از مدیران در عرصه بین الملل را نیز ممکن است فراهم کنند، چیست؟ تاسیس این فدراسیونها با هر هدفی که در گذشته صورت گرفته باشد، امروز به نظر می رسد دیگر باید مشخص شده باشد که فعالیتشان دو مشکل عمده ایجاد می کند، اول اینکه بدون توجه به تفاوتهای بین رشته های رزمی، اینگونه فدراسیونها به معجونی درهم و برهم از هنرهای رزمی، ورزشهای رزمی مدال آور و سبک های ابداعی تبدیل شده اند که هر یک ساز و کار و برنامه ریزی متفاوتی می طلبند، خود این موضوع به تنهایی ایجاد هرج و مرج می کند. طبیعی است که هر فدراسیون یک اساسنامه و یک رویکرد دارد، حال آنکه یک “هنر رزمی”  با یک “ورزش رزمی” که در رقابتهای المپیک حاضر است با یک “سبک ابداعی” بلاتکلیف، کاملا نیازهای متفاوتی دارند. یک اساسنامه و یک رویکرد واحد چگونه می تواند به نیازهای متفاوت این رشته های متفاوت پاسخ بدهد جز آنکه در این فدراسیون ها همیشه تعدادی از این سبکها قربانی تعدادی دیگر شده و زیر سایه قرار بگیرند؟ یا سبکهای غیر رقابتی – که در بینشان سبکهای بسیار معتبر هم وجود دارند – قربانی رشته های مدال آور خواهند شد یا رشته های مدال آور پاسوز سبک های ابداعی که هر روز از راه می رسند.

مشکل دوم این است که وقتی چنین فدراسیونهایی که به علت نبود نمونه های مشابه بین المللی کارکردشان به درستی معلوم نیست تاسیس می شوند، همیشه این خطر برایشان هست که مدیریت بعدی سازمان ورزش تصمیم به حذفشان بگیرد، پس بطور طبیعی مسئولان آنها برای حفظ جایگاه خودشان به عنوان یک فدراسیون، شروع به تعریف کارکردهایی بعضا کاذب برای خودشان می کنند، مرتب حجم فدراسیون افزایش می یابد و ناگهان مثل امروز با فدراسیونی عظیم و طویل مواجه می شویم که کمتر مدیری جرات می کند دست به ترکیبش بزند چه برسد به آنکه بخواهد در مورد بود و نبودش تصمیم بگیرد.

در همین ماههای اخیر وزارت ورزش تصمیمی مبنی بر جدا شدن کیک بوکسینگ WAKO، ساواته و جوجیتسو JJIF از فدراسیون ورزشهای رزمی و پیوستن آنها به عنوان انجمن های مستقل به فدراسیون انجمنهای ورزشی گرفت. درحالی که مسئولان هر سه رشته از این تصمیم اسقبال کردند، رئیس سابق فدراسیون ورزشهای رزمی آقای نوحی مخالف این اقدام بود و آقای رشیدی رئیس جدید این فدراسیون هم  همین نظر را دارد و پس از انتخاب در اولین اظهار نظرش با مخاطب قرار دادن معاونت توسعه ورزش همگانی گفت: “آقای شعبانی‌بهار عزیز، از شما تقاضا داریم که این اتفاقی که اخیرا رخ داده و برخی از رشته‌های زیرمجموعه فدراسیون ما به انجمن‌ها منتقل شده پس از بررسی دوباره آن رشته‌ها به زیرمجموعه ما بازگردند چرا که این یک تصمیم غیرکارشناسی بوده است”. اما آیا واقعا دلیل این مخالفت ها آنطور که مطرح می شود کارشناسی نبودن این طرح است؟ یا همانطور که پیشتر اشاره شد تلاش مسئولان این فدراسیونها برای ادامه بقا و زیر سئوال نرفتن فدراسیون؟ به نظر می رسد داستان همان حفظ موقعیت فدراسیون است. نه فقط آقای نوحی یا آقای رشیدی که من نوعی هم اگر رئیس چنین فدراسیونی می شدم دقیقا مثل آنها سعی در حفظ این رشته ها به هر بهانه ای می کردم. نه لزوما برای حمایت از آنها و یا کارشناسی نبودن طرح، بلکه به این خاطر که برای ارائه یک کارنامه موفق در پایان هر سال به مسئولین بالادستی ام به مدال احتیاج خواهم داشت، حالا اگر رشته های مدال آور از فدراسیون من جدا شوند، در ارائه یک کارنامه ملموس به مشکل برخواهم خورد و بطور طبیعی ممکن است پس از چند سال وزارت ورزش به این نتیجه برسد که اصلا این فدراسیون بدون خروجی را برای چه تاسیس کرده و چرا هر سال باید کلی بابتش هزینه کند؟ پس من نوعی به جای ارجح دانستن صلاح ورزشهای رزمی، اولویتم حفظ وجهه فدراسیون خواهد شد! اولویتی که خواه ناخواه می تواند من و مجموعه ام را به مسیری سوق بدهد که با عنوان کار کارشناسی گاه غیرکارشناسی ترین تصمیمات را بگیرم و در یک رقابت کاذب با فدراسیونهای مشابه بر سر جذب رشته های مدال آور عملا این رشته ها را قربانی منافع فدراسیون کنم.

آیا واقعا در جامعه رزمی امروزمان چنین رویکردهایی را دانسته و ندانسته از طرف این فدراسیونها شاهد نیستیم؟ خب چرا از ابتدا جلوی این روند را نگیریم و یا حداقل از ادامه یافتن این روند جلوگیری نکنیم؟ چرا به جای تقسیم بندی سبک ها و رشته های رزمی با چهارچوبهای شفاف که به سادگی امکان پذیر است، هر چند وقت یکبار یک فدراسیون جدید تاسیس کنیم که تجربه نشان داده وجودشان اگر اوضاع را خراب تر نکرده باشد حداقل سامان هم نداده است؟

آیا وجود رشته های رزمی و سبک های متعدد مساله ای است که فقط در کشور ما وجود دارد؟ دیگران با این موضوع چگونه برخورد می کنند؟ ما چرا اصرار داریم چرخ اختراع شده را دوباره اختراع کنیم؟ ساماندهی رشته های رزمی اصلا کار پیچیده و حادی نیست، اگر به رشته های رزمی با دید صرفا ورزشی نگاه کنیم، همه ی آنها را می توان براحتی در سه گروه دسته بندی کرد و سپس با تعریف میزان حمایت مقتضی از هر گروه، تکلیف همه را روشن کرد. گروه نخست رشته هایی هستند که سازمان بین المللی متولی شان کاملا در جهت ورزش قهرمانی حرکت می کند، این رشته ها یا وارد بازیهای المپیک شده اند یا سالهاست دارای مسابقات جهانی معتبری هستند. رشته هایی مثل تکواندو WTF، کاراته WKF، جودو و امثالهم. دسته دوم رشته هایی هستند که سازمان بین المللی شان هنوز به چنین جایگاهی نرسیده اما در چنین مسیری حرکت می کند و رشته شان بعضا در رویدادهایی مثل بازیهای آسیایی یا رقابتهای تحت پوشش “اسپورت اکورد” رسما حضور دارند. رشته هایی مثل کیک بوکسینگ WAKO، موی تای IFMA، جوجیتسو JJIF، ساواته و چند رشته دیگر از این دسته اند. دسته سوم هم که بیشتر رشته ها و سبک های رزمی را شامل می شود، از رشته هایی تشکیل شده که یا اصولا خودشان میانه ای با ورزش قهرمانی ندارند و یک هنر رزمی محسوب می شوند و یا سبک های ابداعی هستند که هنوز دارای جایگاه بین المللی معتبری نیستند. از آنجایی که دیدگاه غالب در ورزش کشور ما ورزش قهرمانی است، وزارت ورزش بیشتر با دو دسته اول طرف خواهد بود، تعداد این رشته ها هم محدود و براحتی قابل ساماندهی و حمایت هستند. در مورد دسته اول که مشکلی نداریم و امروز هم عمده این رشته ها مثل کاراته، تکواندو، جودو و ووشو به عنوان فدراسیونهای مستقل فعالیت می کنند. دسته دوم هم که تعدادشان از انگشتان یک دست تجاوز نمی کند را می توان به جای دست به دست کردن بین فدراسیونهای مختلف، در قالبی کوچکتر از فدراسیونهای اصلی، با عنوان انجمنهای مستقل تحت حمایت دولت سازماندهی کرد. می ماند دسته سوم که در برخورد با آنها هم می توان روشی که در دنیا مرسوم است را در پیش گرفت، دولت حمایتی نداشته باشد اما مانعی هم برایشان ایجاد نکند. این دسته از رشته ها بتوانند در قالب سازمانهای مردم نهاد یا همان NGO ها و یا حتی شرکتهای کوچک بصورت مستقل به فعالیت بپردازند. با این روش دیگر تکلیف همه روشن می شود. رشته های دارای جایگاه معتبر ورزشی یا رشته های دارای مخاطب وسیع از آنجایی که تعدادشان محدود است از حمایت های بیشتری از طرف دولت برخوردار خواهند شد. سایر رشته ها نیز اگرچه ممکن از برخی حمایتهای دولتی محروم شوند اما در مقابل برای دریافت مجوز فعالیت با موانع کمتری مواجه خواهند شد و از شر تصمیمات سلیقه ای، رانت و… هم خلاص خواهند شد، ضمن آنکه راه برای ظهور و بروز ایده های جدید نیز بسته نخواهد شد. بعید است به جز کسانی که از رانتهای موجود بهره می برند یا جایگاه فعلی شان را در صورت اجرای چنین طرح هایی از دست می دهند کسی با این شیوه یا شیوه های مشابه مشکلی داشته باشد. حداقل وقتی می بینیم تصمیماتی که تاکنون گرفته شده عملا جلوی آشفتگی و پراکندگی گاها بی منطق سبک های رزمی در فدراسیونهای مختلف را نگرفته است، وقت آن نیست که دست به یک بازنگری کلی در مسیری که تا کنون طی کرده ایم بزنیم؟

 –

مازیار عبداللهی نیا / ماهنامه رزم آور / خرداد ۹۴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.