بایگانی دسته: درسهایی برای زندگی

بن ایل داریوش: به خاطر پول بیشتر خودم را نمی فروشم

نوشته‌شده در توسط .

همونطور که احتمالا می دونید چند روز پیش «بن ایل داریوش» مبارز ایرانی تبار UFC در چهارچوب رقابتهای UFC Wichita تو راند دوم با سابمیشن بر «درو دوبر» غلبه کرد. رفتار اخلاقی هم که ازش شاهد بودیم چیز عجیبی نبود و از فایتری مثل داریوش توقعی جز این نمی رفت. حالا رسانه ها بخشهایی از گفتگو باهاش رو منتشر کردن که وقتی درباره «ترش تاکینگ» ازش سئوال می شه می گه: «من وقتی وارد مبارزه می شم نه با ضربه زدن به حریفم مشکلی دارم و نه با ضربه خوردن از اون، با جراحت، با شکسته شدن ساق یا شکسته شدن بینی هم مشکلی ندارم، فکر کنم پنج یا شش بار بینیم شکسته باشه. اما نیازی به خشونت کلامی ندارم، نیازی ندارم که به حریفم حرفهای ناجور بزنم.

بیشتر بخوانید

بدون شرح

نوشته‌شده در توسط .

مشارکت در چیدن قوطی های کنسرو سبزیجات به عنوان بخشی از برنامه آموزشی دریافت کمربند مشکی!

همزمان با فرا رسیدن سال نو مسیحی، با ابتکار مربی یکی از باشگاهای هنرهای رزمی در ایالات متحده، هنرجویان در چیدن صدها قوطی کنسرو اهدایی برای بی خانمانها که در عرض سه هفته جمع شده بود به عنوان بخشی از تمریناتشون مشارکت کردند. مسئولان روستای جفرسون می گن اینجا روزی ۲۰۰۰ وعده غذای در کنار خیابان سرو می شه و این کنسروهای اهدایی قراره برای استفاده در سال جدید ذخیره بشن.

بیشتر بخوانید

راه کاراته، راه زندگی

نوشته‌شده در توسط .

خیلی کم غذا می خورم .هیچ گاه تا حد سیری غذا نمی خورم. سبزیجات یکی از مهمترین و مورد علاقه ترین مواد در رژیم غذایی منه و با اینکه گوشت و ماهی را دوست دارم اما درمصرف آنها زیاده روی نمی کنم…. فکر می کنم امساک در غذا ممکن است یکی از دلایلی اصلی باشد که موجب شد سلامت کامل خود را در طول زندگی حفظ کنم.

در مورد لباس، از لباسهای ضخیم خوشم نمی آید…. حتی امروز در سرمای توکیو تا آنجا که می توانم لباسهای نازک می پوشم.

بیشتر بخوانید

اگه کریستین می تونه، پس من هم می تونم!

نوشته‌شده در توسط .

ایشون کریستین و ۵ سالشه. همونطور که می بینید مادرزادی در ناحیه فک و صورت دچار مشکله و علاوه بر اون از هر دو چشم هم نابینا است. اما شاد و شنگول داره کاراته کار می کنه! درواقع مادر خوش فکرش تصمیم می گیره برای اینکه کودکش از منطقه امنش بیرون بیاد ببرتش کلاس کاراته و آقای بیل تیلور مربی باحالش هم قبول می کنه با همه ی سختیهاش به کریستین کاراته یاد بده.

بیشتر بخوانید

هنرهای رزمی و روز جهانی معلولین

نوشته‌شده در توسط .

امروز روز جهانی معلولینه و هنرهای رزمی یکی از میدانهایی است که به خوبی می تونه ثابت کنه اینکه می گن معلولیت محدودیت نیست فقط یک شعار لوس دهن پرکن نیست.

احتمالا داستان جودوکا یک دست رو شنیدیدن:

بیشتر بخوانید

همچون یک صخره!

نوشته‌شده در توسط .

در فلسفه «هنرهای رزمی» گاهی اوقات از پیروزی بدون درگیری صحبت می شود. به طور کلی تر هم در باورهای کهن شرقی بسیار می شنویم که فرد خردمند و آنکس که دانای حقیقی است کمتر نیاز پیدا می کند که مجبور باشد خودش(توانایی هایش) را به دیگران اثبات کند. درک این موضوع گاهی اوقات دشوار است. یادم هست در سمیناری، یکی از استادان کره ای در مورد یک داستان قدیمی ژاپنی که در باره یک سامورایی جوان و جویای نام است صحبت می کرد،

حکایت جالب و پرمغزی است:

روزی یک شمشیرزن جوان و جویای نام که در فنون شمشیر و نبرد تن به تن ذبده بود، در سودای کسب شهرت و تبدیل شدن به بزرگترین مبارز به سراغ یکی از مشهورترین استادان هنرهای رزمی رفت تا از او رموز تبدیل شدن به بهترین جنگجو را بیاموزد.

به استاد گفت:« استاد! آمده ام تا به من نشان دهی بهترین مبارز چگونه مبارزی است؟»

استاد که به وضوح می دید این مبارز جوان بیش از هرچیز بر شمشیر و مهارت های فیزیکی اش تکیه دارد به او گفت: « چیزی که تو را به بهترین جنگجو تبدیل می کند، درون توست، نه فقط شمشیر و مهارت های رزمی ات».

مبارز جوان گفت: « لطفا برای من فلسفه بافی نکن استاد! وقتی زمان مبارزه فرا برسد این شمشیر و مهارت های من در مبارزه است که پیروز میدان را مشخص خواهد کرد».

استاد گفت:« شاید! اما یک جنگجوی واقعی اصولا برای اثبات توانایی هایش کمتر نیاز به شرکت در یک نبرد را پیدا می کند!»

مبارز گفت:« شوخی می کنی؟! بدون مبارزه چگونه می شود پیروز یک نبرد بود؟ کدام جنگجویی حاضر است برتری من را بدون یک مبارزه بپذیرد؟»

استاد گفت: «آن صخره را می بینی؟ برو جلو و سعی کن عصبی اش کنی! توهین کن! بد و بیراه بگو! روح و روانش را به هم بریز!»

مبارز جوان گفت: « این چه حرفی است؟ صخره که صدای من را نمی شنود!»

استاد گفت: « بسیار خب، پس مهارتهایت را نشانش بده! شمشیرت را بیرون بکش و حمله کن!»

مبارز جوان نگاهی به صخره کرد و گفت:« مرا دست انداخته ای؟! خودت هم خوب می دانی که در این صورت تیغه ی شمشیرم خواهد شکست».

استاد پاسخ داد: « تو که رزمی کار قابلی هستی، شمشیرت را به کناری بگذار و با مشت هایت حمله کن!»

مبارز گفت: « خودت می دانی این صخره بزرگتر از آن است که بشود با مشت خردش کرد. چرا مقلطه می کنی؟ من از تو خواستم که راه بهترین جنگجو شدن را نشانم بدهی».

استاد پاسخ داد: « همین الان جوابت را گرفتی! بهترین جنگجو مثل آن صخره است، بدون آنکه کوچکترین حرکتی کند به تو نشان داد که پسش برنمی آیی»!!

 —

مازیار عبداللهی نیا

درسی از رضا مددی

نوشته‌شده در توسط .

ماجرای “رضا مددی” فایتر ایرانی – سوئدی MMA را حتما تا به حال شنیده یا خوانده اید. اگرنه، اول اصل داستان را(به انگلیسی) از اینجا و اینجا و یا (به فارسی) از اینجا یا اینجا بخوانید. کار رضا مددی به غیر از آن پدر و دختر آلمانی، برای دو گروه دیگر هم ثمرات مثبتی داشت. اول، دست اندرکاران مسابقات MMA. چراکه به هرحال این مسابقات دارای درصدی از خشونت است و خیلی ها دید مثبتی به آن و مبارزینش ندارند، اما کار رضا نشان داد که بسیاری از فایترهای MMA بیرون از میدان مبارزه نه تنها آدم های خشنی نیستند، بلکه بعضا انسانهایی بسیار متواضع و رئوف هستند. یکی از دلایلی هم که خبر این کار مددی بازتاب وسیعی در رسانه های MMA داشت، همین بود. دوم، برای ایرانی ها. اگرچه این اقدام رضا مددی را به نظر من بیشتر باید به پای شخصیت خودش گذاشت تا ایرانی بودنش، چون این ازخودگذشتگی و شجاعت لزوما خصلت همه ی ایرانی ها نیست و ما قطعا ایرانی هم داریم که در وضعیتی مشابه ترجیح می دهد جیب طرف را هم بزند! اما در هرحال کار رضا برای ایرانی ها که همیشه – به درست یا غلط –  خودشان را در هر اقدام مثبت، موفقیت و سربلندی یک ایرانی در هرجای دنیا و در هر موردی که باشد سهیم می دانند مایه خوشحالی و افتخار بود.  بیشتر بخوانید