می گویند و درست هم می گویند که ملیت و نژاد ازجمله چیزهایی است که نباید آدمها را بر اساسشان مورد قضاوت قرار داد. چون افراد در این مورد حق انتخابی نداشته اند. من و شما خودمان تصمیم نگرفته ایم که در کدام کشور به دنیا بیاییم و چه نژادی داشته باشیم. پس نه منصفانه است که بخاطر نژاد و ملیتمان مورد تحقیر قرار بگیریم و نه این ملیت و نژاد به خودی خود افتخاری محسوب می شود. اما بطور طبیعی انسانها نسبت به کشوری که درآن متولد شده اند یک حس عاطفی و تعلق خاطر دارند. اینکه یک فرد نسبت به کشورش -البته نه در حد متعصبانه و افراطی- احساس غرور داشته باشد خیلی طبیعی است. خیلی اوقات می بینیم که این حس از طرق مختلف مثل احترام یک ورزشکار به پرچم که یکی از نمادهای هر کشور محسوب می شود در میادین ورزشی بروز پیدا می کند. کشور و ملت ما هم از این قاعده مستثنی نیستند و حتی شاید بخاطر پیشینه تاریخی ابراز این احساس پررنگ تر هم باشد. اما چیزی که عجیب است و تابحال ندیده و نشنیده بودیم این است که ورزشکاری بخاطر انجام چنین کاری احساس کند لطفی به مردمش کرده، سرشان منت بگذارد و از آنها گرو کشی کند و یا مردم کشوری انجام چنین کاری را از خودگذشتگی یک ورزشکار محسوب و از او بت بسازند.
جدای اینکه اگر چنین کاری واقعا عامدانه صورت بگیرد آنقدر سخیف است که ارزش نقد کردن هم ندارد، می خواهیم ببینیم اصولا جایگاه ملیت و پرچم در رقابتهای حرفه ای رزمی کجاست؟ آیا یک مبارز حرفه ای که برای شرکت در مسابقات به کشور دیگری سفر کرده است باید پرچم آن کشور را حمل کند؟ اگر پرچم کشور خودش را به دوش بکشد باید بابت آن تاوان بدهد؟ یا اگر پرچم کشور دیگری را حمل کند تشویقی می گیرد؟ اصلا آیا لزومی دارد که پرچم کشوری را به دوش بکشد؟ اینکه ما گاهی مبارزی را بخاطر انجام چنین کاری تحسین و به مبارز دیگری توهین می کنیم تا چه حد بر عقل و منطق استوار و تا چه حد احساسی است؟
حقیقت این است که اصولا داستان پرچم و ملیت در رقابتهای حرفه ای به آن پررنگی رقابتهای رسمی مطرح نیست. در رقابتهای رسمی مثل بازیهای المپیک در واقع کشورها هستند که به رقابت با هم می پردازند و ورزشکار ذیل پرچم کشورش تعریف می شود. این ورزشکاران هر کدام طی فرایندی از بین سایر هم رشته ای های خود به عنوان عضو تیم ملی کشورشان انتخاب شده اند و در اینگونه رقابتها قانونا کشورشان را در آن رشته ورزشی نمایندگی می کنند. اما در رقابتهای حرفه ای که اصولا تیم ملی در کار نیست ورزشکار نماینده خودش و باشگاهش محسوب می شود نه لزوما نماینده کشورش. به همین خاطر در این رقابتها می بینیم که گاهی حتی دو هموطن مقابل هم به میدان می روند، اتفاقی که هیچگاه در رویدادهایی مثل المپیک یا مسابقات جهانی نمی افتد.
هر فایتر یک مشخصاتی دارد؛ مثلا وزنش فلان مقدار است، قدش فلان مقدار است و یک ملیتی هم دارد که در کنار سایر مشخصات او جهت معرفی ذکر می شود. برخی از سازمانها مثل UFC در این مورد معمولا محل تولد ورزشکار را ملاک قرار می دهند. دقت داشته باشید که فرد حتی اگر تغییر تابعیت هم بدهد محل تولدش تغییر نمی کند و در مدارک رسمی اش همچنان نام ایران (و یا هر کشوری که در آن متولد شده) ذکر خواهد شد. به همین خاطر است که شما می بینید حتی در پروفایل معرفی مبارزین ایرانی تباری که تابعیت کشور دیگری را دارند بعضا پرچم ایران درج شده است. برخی دیگر از سازمانها کشور محل اقامت فایتر را ملاک قرار می دهند. برخی دیگر هم خیلی روی این مورد حساس نیستند و اطلاعات اعلامی خود فایتر که ممکن است کشور محل تولد یا کشور محل اقامتش باشد را درج می کنند. این از داستان آن پرچمی که در هنگام معرفی مبارزین در کنار تصویر و سایر مشخصاتشان درج می شود. تا اینجای کار که یک فایتر قرار نیست هیچ بهایی بابت ملیتش بپردازد و یا سودی از انکارش ببرد!
بطور معمول پرداختن به ملیت و پرچم توسط برگزارکنندگان مسابقات حرفه ای در همین حد است. اما برخی از مبارزین ممکن است پس از پیروزی در یک مبارزه پرچمی را هم به دوش بگیرند که این کار یک کار کاملا نمادین است. عموما هیچ قانون و یا باید این پرچم یا آن پرچم را بلند کنی وگرنه چنین و چنان می شود و از این داستانها هم وجود ندارد. خیلی از مبارزین هم اصولا کاری با پرچم ندارند و پس از پیروزی خوشحالی خود را به اشکال دیگری نشان می دهند. برخی هم تصمیم می گیرند روی ملیت و کشورشان مانور بدهند. عموما این یک تصمیم شخصی است نه قانونی و به خودی خود نه آن مبارزی که پرچمی حمل نمی کند کار ناشایستی انجام داده و نه آنکه پرچمی را به دوش می کشد کار خارق العاده ای کرده است.
اینکه شما گاهی در رسانه ها می خوانید و یا می شنوید که این اقدامات ارزش گذاری می شوند و گفته می شود فلان ورزشکار برای کشور دیگری به میدان رفته و آن دیگری حاضر نشده حتی با دریافت مبلغی هنگفت برای کشور دیگری بازی کند اصولا مربوط به رشته ها و رقابتهای رسمی مثل همان بازیهای المپیک است و هیچ دخلی به رقابتهای حرفه ای ندارد. تنها در رقابتهایی مثل المپیک است که مسئله حالت ملی دارد، کشورها تنها مجاز به استفاده از ورزشکاران کشور خودشان هستند و اگر بخواهند از ورزشکار دیگر کشورها استفاده کنند باید شرایطی مثل تغییر تابعیت آن ورزشکار اتفاق بیفتد. اما در رقابتهای حرفه ای چنین بحثی مطرح نیست. اجازه بدهید برای روشن تر شدن موضوع یک مثال از فوتبال که در این مورد خاص شناخته شده تر است بزنم، “لیونل مسی” یک فوتبالیست آرژانتینی است، او برای باشگاه بارسلونای اسپانیا بازی می کند. آیا یعنی او بخاطر پول به کشورش پشت کرده و دارد برای اسپانیا بازی می کند؟ خیر، او همچنان یک فوتبالیست آرژانتینی است که فقط در بخش حرفه ای رشته اش برای یک باشگاه حرفه ای فوتبال که از قضا محل آن در اسپانیا است و می توانست هرجای دیگری هم باشد بازی می کند. نه لزومی دارد اسپانیا برای چنین کاری به او تابعیت بدهد و نه لازم است وی از ملیت خودش صرف نظر کرده و تابعیت اسپانیا را بپذیرد! اما حالا اگر اسپانیا تصمیم بگیرد که از مسی برای بازی در تیم ملی فوتبال اسپانیا استفاده کند، آنوقت داستان عوض می شود، چون همانطور که اشاره شد طبق قوانین بین المللی کشورها در رقابتهای رسمی تنها مجاز به استفاده از اتباع خودشان هستند پس راهی نیست جز آنکه جناب مسی تغییر تابعیت بدهد و حداقل در ظاهر از ملیت آرژانتینی خود گذشته و از لحاظ قانونی یک اسپانیایی شود. در مبارزات حرفه ای اوضاع یک ورزشکار مثل بخش اول این ماجرا است(می دانید که در رقابتهای حرفه ای رزمی چیزی به عنوان تیم ملی وجود ندارد)، یعنی ورزشکار برای یک باشگاه که می تواند در هر کشوری باشد در تورنمنت و یا رویدادی حرفه ای که آن هم ممکن است در هر کشوری برگزار شود مبارزه می کند. نه نیازی به تغییر تابعیت است و نه ورزشکار مجبور است با پرچم کشوری به میدان برود یا نرود. همانطور که پیشتر اشاره شد، خیلی از فایترها اصولا کاری با پرچم ندارد، “کانر مک گرگور” با پرچم کشورش ایرلند به میدان می رود، “بن ایل داریوش” که با پرچم ایران یا آمریکا معرفی شده پرچم آشوری ها(که در اصل نماد یک کیش و قوم است نه یک کشور) را به دوش می کشد، “رمزی نجیم” متولد آمریکا پرچم فلسطین را بلند می کند و هیچکدام هم نه مجبور به این کار شده اند و نه کسی منعشان می کند. تازه قند در دل برگزارکنندگان مسابقات هم آب می شود چون با این کار جمعی از مردم این کشورها که ممکن است به این مسابقات هم علاقه ای نداشته باشند، به خاطر طرفداری از فایتر هم کیش یا هم میهنشان به جمع دنبال کنندگان این رقابتها اضافه می شوند و حتی از نظر تبلیغاتی به نفع این تشکیلات هم هست. درواقع یکی از دلایل اصلی همینقدر تاکیدی هم که روی ملیت فایترها می شود همین بعد گسترش و جذب مخاطب است.
ما امروز سه دسته فایتر در رقابتهای حرفه ای داریم، یک دسته مبارزینی که در سنین کودکی والدینشان به خارج از ایران مهاجرت کرده اند و این فایترها از بچگی در کشور دیگری بزرگ شده اند. این افراد شاید منطقا هیچ خاطره و به دنبال آن هیچ احساس خاصی به ایران به جز اینکه کشور محل تولدشان بوده نداشته باشند. فایترهایی مثل “بن ایل داریوش” یا “موساسی” از این دسته هستند. پس اگر هم اهل پرچم بازی باشند و بخواهند روی پرچم کشوری که در آن بزرگ شده اند و امروز تبعه اش محسوب می شوند مانور بدهند نباید به آنها خرده گرفت.
دسته دیگر مبارزینی هستند که بزرگ شده ایران هستند اما سالها خارج از ایران زندگی کرده اند و امروز تابعیت دوگانه دارند. این دسته از مبارزین معمولا خودشان را یا ایرانی یا دوتابعیتی معرفی می کنند. “کمال شعله روز” و “رضا مددی” از این دسته هستند.
دسته سوم هم مبارزین ایرانی هستند که بتازگی برای شرکت در مسابقات از ایران رفته اند و تنها مقیم کشور دیگری هستند(اقامت با تابعیت متفاوت است). این افراد اصولا طبق هر قانونی حتی قانون کشور محل اقامتشان همچنان یک تبعه ایران محسوب می شوند و عجبا که دقیقا افرادی از این دسته هستند که استفاده از پرچم کشورشان را ظاهرا یک از خودگذشتگی می دانند!
به هرحال آن دسته از مبارزین دسته اول و دوم اگرهم – درصورت استفاده از پرچم – از پرچم کشور دیگری استفاده می کنند به همان علتی که توضیح داده شد نباید مورد اهانت قرار بگیرند و کارشان تا حدی قابل درک است. آن دسته از ورزشکاران هم که دوست دارند روی ملیت و پرچم کشورشان مانور بدهند و این کار را بدون منت انجام و از این طریق باعث خوشحالی و حس غرور هموطنانشان می شوند دستشان درد نکند و دمشان گرم. هر دوی این تصمیم ها قابل احترامند. حتی می توان پذیرفت که کمی غلو کردن و حماسه سازی که گویی در خون ما ایرانی هاست هم به عنوان نمک کار بد نباشد، اما آن چیزی که ایراد دارد بازی کردن با احساسات مردم و گرو و گرو کشی با پرچم و ملیت است.
—
مازیار عبداللهی نیا / ماهنامه رزم آور / اردیبهشت ۹۵
—