درسی از رضا مددی

ماجرای “رضا مددی” فایتر ایرانی – سوئدی MMA را حتما تا به حال شنیده یا خوانده اید. اگرنه، اول اصل داستان را(به انگلیسی) از اینجا و اینجا و یا (به فارسی) از اینجا یا اینجا بخوانید. کار رضا مددی به غیر از آن پدر و دختر آلمانی، برای دو گروه دیگر هم ثمرات مثبتی داشت. اول، دست اندرکاران مسابقات MMA. چراکه به هرحال این مسابقات دارای درصدی از خشونت است و خیلی ها دید مثبتی به آن و مبارزینش ندارند، اما کار رضا نشان داد که بسیاری از فایترهای MMA بیرون از میدان مبارزه نه تنها آدم های خشنی نیستند، بلکه بعضا انسانهایی بسیار متواضع و رئوف هستند. یکی از دلایلی هم که خبر این کار مددی بازتاب وسیعی در رسانه های MMA داشت، همین بود. دوم، برای ایرانی ها. اگرچه این اقدام رضا مددی را به نظر من بیشتر باید به پای شخصیت خودش گذاشت تا ایرانی بودنش، چون این ازخودگذشتگی و شجاعت لزوما خصلت همه ی ایرانی ها نیست و ما قطعا ایرانی هم داریم که در وضعیتی مشابه ترجیح می دهد جیب طرف را هم بزند! اما در هرحال کار رضا برای ایرانی ها که همیشه – به درست یا غلط –  خودشان را در هر اقدام مثبت، موفقیت و سربلندی یک ایرانی در هرجای دنیا و در هر موردی که باشد سهیم می دانند مایه خوشحالی و افتخار بود. 

شیرجه زدن و نجات دو انسان از غرق شدن را جدای از احساس مسئولیت و از خودگذشتگی، گاهی می شود به حساب جوگیر شدن ناگهانی هم گذاشت! اما چیزی که باعث می شود در مورد رضا چنین موردی موضوعیت نداشته باشد، دیگر اقدام اخلاقی و ارزشمند او است که به اعتقاد من زیر بزرگی بخش اول کارش یعنی نجات پدر و دختر آلمانی گم یا کمرنگ شد. آنجایی که می گوید: ” افرادی که آنجا بودند خواستند عکس و فیلم بگیرند اما من اجازه ندادم، گفتم این سوء استفاده از وضعیت خانواده ای است که هیچ کدام در شرایط طبیعی نیستند”. انصافا این نوع واکنش به ماجرا از ایرانی جماعت بعید است! تعارف که نداریم، ما ایرانی ها در کنار خصلت های خوبمان، ضعفهایی هم داریم که یکی از آنها قطعا موقعیت و وقت نشناس بودن است! یک بار دیگر این جمله رضا را می نویسم: ” افرادی که آنجا بودند خواستند عکس و فیلم بگیرند اما من اجازه ندادم، گفتم این سوء استفاده از وضعیت خانواده ای است که هیچ کدام در شرایط طبیعی نیستند”. به نظر من ارزش کار دوم رضا دست کمی از بزرگی و ارزش اقدام اولش ندارد. این بخش دوم ماجرا واقعا درس است و خوب است به جای اینکه فقط به کار او افتخار کنیم و پزش را بدهیم، از اینکار درسی هم بگیریم. جناب خبرنگار مثلا حرفه ای! تو هم یاد بگیر که وقتی طرف با دست و پای شکسته در اورژانس بیمارستان دارد آه و ناله می کند و از درد به خودش می پیچد، زمان مناسبی نیست که بروی میکروفن را فرو کنی توی حلقش که بیا از مضرات عدم توجه به قوانین رانندگی برایمان سخنرانی کن! همشهری و هموطن عزیز! تویی که وقتی تصادف وحشتناک یا یک درگیری خیابانی و قتل رخ می دهد فقط نظاره گری با این توجیه که کاری از دستت برنمی آید و درست هم می گویی، از تو و من هم اینکار برمی آید که حداقل در آن شرایط زرتی دوربین موبایل را روشن نکنیم و شروع نکنیم به فیلمبرداری از جان کندن یا آه و ناله های یک انسان که دارد با التماس نگاهت می کند! برنمی آید؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.