سالها پیش وقتی هنرهای رزمی رو شروع کردم، تصوری که از آینده تو ذهنم داشتم برخلاف اون تصور فانتزی رایج، تصویر یه آدم آزاد و رها با یه کوله روی دوشش بود که هیچ جا بند نمی شه و همیشه در سفره! نمیدونم چه ربطی داشت و چرا! مدتها از اون زمان گذشته و از اون تصور تنها چیزیش که به حقیقت پیوست اینه که هنوز هم اگه همه زندگیم رو جمع کنم تو یه کوله جا می شه! همون زمونها یه چیزهایی درباره بعضی از توریستهای غربی که یه کوله می ندازن رو دوششون و دنیا رو می گردن شنیده بودم. اما برای مایی که تا بخوای بری سفر می خوری به سد ویزا و تا صحبت ویزا می شه اول میرن سراغ حساب بانکیت و ملک و املاک، تقریبا این شیوه سفر غیرممکن به نظر می رسید. چند سال بعد برای یه دوره آموزشی تو بانکوک، مجبور شدم جهت صرفه جویی تو هزینه ها دنبال اقامت ارزون باشم و اینجوری بود که با هاستل و بعد با کولهگردهایی که از سر و کول هم بالا می رفتن آشنا شدم. ولی بازهم فکر نمیکردم در ایران همچین چیزی شدنی باشه یا وجود داشته باشه.