امثال بیگی ها را درک کنیم اما برایشان هورا نکشیم!

واقعا نمی خواستم در مورد ماجراهای اخیر تکواندو ایران در المپیک ریو حرفی بزنم. آن معدود دوستانی که جسارت کردند و برخلاف جو موجود انتقاداتی را مطرح کردند چوبش را هم با انواع توهین ها خوردند. اما واقعا به نظر می رسد در این کشاکش برخی از بدیهیات زیر سئوال رفته و قبح بعضی کارها در حال شکسته شدن است. بیایید با هم از منظر دیگری هم به ماجرای پیش آمده نگاه کنیم. نگاهی که شاید درست هم نباشد اما امیدوارم حداقل ارزش کمی فکر کردن داشته باشد.

۱- آیا رضا مهماندوست “مزدور” است؟ دیگر امروز به همه ثابت شده که رضا مهماندوست اگر نگوییم بهترین – حداقل یکی از بهترین مربیان تکواندو دنیا است. با او بد کردند و قدرش را ندانستند. اما اینکه کسی او را مزدور خطاب کند واقعا دور از ذهن است چراکه او اولین مربی تکواندو ایرانی که خارج از ایران فعالیت می کند نیست و ما علاوه بر تکواندو در رشته هایی نظیر کاراته و کشتی هم چنین تجریه ای را داشته ایم. کاری که او و امثال او امروز انجام می دهند یک کار کاملا حرفه ای و در دنیای ورزش ازجمله در کشور خود ما پذیرفته شده است. بنابراین باید به خبر اینکه کسی او را بخاطر مربیگری تیم ملی کشور دیگری مزدور خطاب کرده کمی شک کرد. حقیقتش من متن آن گفتگویی را که گفته می شود در ان این توهین صورت گرفته خواندم ، خودتان بروید اصل گفتگو را (نه تیتر آن را که با زیرکی انتخاب شده) بخوانید، تنها جمله در مورد آقای مهماندوست در آن گفتگو  این است که: ” مهماندوست کار خلافی انجام نداده و مربیگری در یک کشور خارجی به هیچ وجه عمل ناپسندی نیست، حتی اگر به قیمت شکست ما تمام شود”. همانطور که می بینید حداقل به استناد متن موجود از آن گفتگوی کذایی،  کلمه “مزدور” قاعدتا برای میلاد بیگی و ورزشکاران مشابه او استفاده شده و ربط دادنش به رضا مهماندوست احتمالا یک شیطنت رسانه ای برای احساسی کردن جو موجود بوده است. احتمالا یک عده می خواهند حال یک عده دیگر را بگیرند و متاسفانه هدف برایشان وسیله را توجیه کرده است!

۲- آیا استفاده از کلمه “مزدور” برای میلاد بیگی یا ورزشکارانی مثل او درست است؟ ویکی پدیا در تعریف کلمه مزدور می گوید: “مزدور به نیروی نظامی یا شبه نظامی گفته می‌شود که بدون انگیزه‌های ملی- میهنی و فقط در برابر دریافت دستمزد برای کشور دیگری می جنگد. در طول تاریخ جنگ‌ها حتی گاهی مزدوران در مقابل کشور مطبوعشان خدمات جنگی ارائه می‌کردند. مانند دسته یونانی‌ها در ارتش ایران که در جنگ‌های ایران و یونان علیه هموطنانشان شمشیر می‌زدند”. حالا قضاوت با شما که آیا به ورزشکاری که بدون انگیزه های ملی – میهنی و فقط در برابر دریافت دستمزد با پرچم و برای کشور دیگری به میدان می رود و بعضا مقابل کشور خودش مبارزه می کند هم می شود گفت مزدور یا نه. قبول که بار روانی این کلمه سنگین است اما خب بالاخره هرکس خربزه می خورد پای لرزش هم می نشیند! هر کسی در زندگی حق انتخاب دارد اما هر انتخابی یک تاوانی هم دارد. نمی شود خر و خرما را با هم خواست. کسی که انتخاب می کند بماند باید هزارجور محدودیت و کم توجهی را تحمل کند و کسی که برای رفاه خودش به ملیتش پشت می کند هم باید منتظر باشد که حداقل بخشی از هموطنانش به جای قهرمان از او به عنوان مزدور یاد کنند. اینکه چرا برخی از رسانه های ما کاسه داغ تر از آش شده اند و مثل وکیل مدافع سعی دارند قبح چنین عملی را ازبین ببرند خدا می داند.

۳- حرف بی خود نزنید! پس کی روش، ولاسکو یا فوتبالیستها، والیبالیستها یا رزمی کاران ما که در کشورهای دیگری به میدان می روند هم مزدورند؟ آنچه اتفاق افتاده یک اصل پذیرفته شده حرفه ای در ورزش بوده است! برخی یا واقعا نمی دانند یا خودشان را به ندانستن می زنند که چنین مقایسه های از اساس اشتباهی را پیش می کشند و از اصول ورزش حرفه ای سخن می گویند. آنچه در ورزش حرفه ای اتفاق می افتد دریافت پول(که اساس ورزش حرفه ای است) و به میدان رفتن برای یک تیم یا باشگاه حرفه ای است، نه دریافت پول و تغییر ملیت! فهم تفاوت بین این دو واقعا اینقدر دشوار است؟! مربیان – حالا می خواهد کی روش و ولاسکو باشند یا رضا مهماندوست – برای مربیگری یک تیم خارجی ولو در حد تیم ملی هیچ نیازی به تغییر تابعیت ندارند. ورزشکاران حرفه ای هم برای بازی در تیم های حرفه ای ملزم به چنین کاری نیستند. درواقع آنها تنها حرفه خودشان را صرفا در کشور دیگری ادامه می دهند. این یک اصل پذیرفته شده در ورزش حرفه ای است. اما در رویدادهای رسمی مثل المپیک که برای کشورها جنبه ملی و بعضا حیثیتی دارد، استفاده از ورزشکاران خارجی همچون ورزش حرفه ای مجاز نیست. طبق قوانین، کشورها تنها مجازند از اتباع کشور خودشان تحت عنوان تیم ملی بهره ببرند. به همین خاطر کشورهایی که می خواهند این قانون را دور بزنند تلاش می کنند با پیشنهادهای اغواکننده به ورزشکاران دیگر کشورها، آنها را به تغییر ملیت و پذیرفتن تابعیت خودشان ترغیب کنند تا بتوانند از آنها در تیمهای ملی خود بهره ببرند. از آنجایی که تغییر ملیت آنهم به این شکل چندان وجهه خوبی ندارد معمولا کمتر ورزشکاری حاضر به قبول چنین درخواستهایی می شود و برعکس آنچه این روزها مطرح می شود این یک اتفاق حرفه ای رایج نیست.

۴- پس انوشه انصاری، پروفسور صمیعی و این همه ایرانی مهاجر هم مزدورند؟ بازهم مقایسه از اساس اشتباه است و بازهم وکیل مدافع ها با پیش کشیدن چنین مثالهایی سعی دارند کار ورزشکارانی مثل بیگی را چیزی در حد یک مهاجرت ساده مثل دیگر مهاجران جلوه دهند و بگویند چرا به یک مهاجر توهین می کنید؟ حقیقت این است که افراد نام برده شده چند دسته هستند؛ عده ای که اصلا متولد خارج از ایران هستند. عده ای از کودکی در کشور دیگری بزرگ شده اند و عده ای هم مهاجران متعارف هستند. البته بیشتر هموطنان مهاجر جهت اطمینان از وضعیت اقامتشان و سفرهای خارجی بی دردسر تر معمولا برای دریافت تابعیت جدید اقدام می کنند (که بسته به قوانین کشورهای محل اقامتشان معمولا مستلزم چندین سال زندگی در آن کشور است) و به قولی دو تابعیتی می شوند. آنچه در مورد آقای بیگی و امثال ایشان اتفاق افتاده یک مهاجرت متعارف نیست بلکه مشخصا دریافت پول یا یکسری امکانات در مقابل تغییر ملیت است و همین است که کمی توی ذوق می زند.

۵- بیگی اگر در ایران می ماند چنین و چنان می شد، اینجا امکانات نیست، توجه نیست و… همه ی اینها قابل بحث است اما برفرض که قبول. اصلا منصفانه اش این است که می شود از جهاتی به بیگی و امثال او حق داد. اما این حق دادن لزوما قابل دفاع دانستن اقدام امثال او نیست. این حق دادن نباید تا آنجا پیش برود که گویی یک کار قهرمانانه اتفاق افتاده است و ایول هم دارد! امروز در سوریه و عراق جنگ است. تعداد زیادی از مردم این کشورها از ترس داعش به کشورهای همجوار پناه برده اند. آیا کار آنها کار غلطی است؟ قطعا نه. همه به آنها حق می دهند، حق می دهند اما برایشان هورا نمی کشند! هورا کشیدنشان را می گذارند برای آن دختران و زنان کردی که مانده اند اسلحه به دست گرفته اند و پا به پای مردان با داعش می جنگند. مشکل اینجاست که نوع پرداخت رسانه های ما به ماجرای اخیر به شکلی شده که گویی جای این دو با هم عوض شده است، گویی داریم برای آنها که رفته اند هورا می کشیم و آنها که مانده اند را تمسخر می کنیم!

۶- آیا با این حساب مجازیم به بیگی و امثال او توهین کنیم؟ قطعا خیر. ارزشها و اولویتهای آدمها در زندگی با هم متفاوت است. یک نفر ممکن است بگوید برای من ملیت و پرچم کشورم آنقدر ارزش دارد که حاضرم جانم را هم برایش بدهم و یکی دیگر اگر بگویند بین کشورت و المپیک کدام را انتخاب می کنی بگوید المپیک! من و شما هم شاید در شرایط خاص انتخابهایمان با آنچه امروز فکر می کنیم عوض شود. باید به انتخاب آدمها احترام گذاشت. اما همانطور که اشاره شد احترام گذاشتن به انتخاب آنها نباید با دفاع کردن از هر انتخاب نامتعارف و بدتر از آن ارزش دادن به آن انتخاب منجر شود.

البته به نظر شخصی من اصولا تعصب بیش از اندازه روی ملیت یا نژاد از ابلهانه ترین انواع تعصب است. قاعدتا انسان باید پز چیزی را بدهد و یا به چیزی افتخار کند که خودش هم در آن نقشی داشته و برای به دست آوردنش زحمت کشیده باشد نه چیزی مثل ملیت یا نژاد که خواه ناخواه از زمان تولد با شما بوده و شما هیچ دخالتی در آن نداشته اید. اما در عین حال هر کشوری برای حفظ  وحدت و یکپارچگی خودش خصوصا در شرایط سخت، نیاز به عامل و انگیزه ای قوی دارد که ملیت و عرق ملی ازجمله این عوامل هستند. قبول کنیم اگر در کشوری ملیت اینقدر بی ارزش شود که ترک آن را افتخار بدانند، دیگر باید فاتحه آن کشور را خواند! حواسمان باشد؛ میلاد بیگی و امثال بیگی ها را درک کنیم، به انتخابشان احترام بگذاریم، اما برایشان هورا نکشیم! هورا کشیدنمان را نگه داریم برای آن ورزشکارانی که همان مشکلات را داشته اند و دارند اما افتخار آفرینی برای ملتشان را به رفاه شخصی خودشان ترجیح داده اند.

پ.ن: برای من نکته جالب تو این ماجرا واکنش مردم بود. یعنی حاضرم شرط ببندم اگر کارکشته ترین جامعه شناسان و روانشناسان روی ملت ما تحقیق کنند عمرا بفهمند حرف حسابشان چیست! همین مردم حدود یک سال پیش سعید گنجی را – که فعلا به راست و دروغ ادعاهایش کاری نداریم – به عرش بردند چراکه مدعی بود بخاطر بلند کردن پرچم ایران تمام اسپانسرهایش را از دست داده و کف خیابان خوابیده و از این صحبتها، حالا همان مردم برای کسی که جلوی چشمشان با پرچم کشور دیگری دور افتخار می زند هورا می کشند! اصلا معلوم هست با خودمان چند چندیم؟!

مازیار عبداللهی نیا

یک دیدگاه بر “امثال بیگی ها را درک کنیم اما برایشان هورا نکشیم!
  1. علی بارزی گفت:

    دمتون گرم، متاسفانه مردم جو زده ای شدیم

  2. مصطفی گفت:

    والا قضاوت سخته اما راست می گید بین کار بیگی و مهماندوست فرقه

  3. aslan گفت:

    بروبابا جمش کن شماها ورزش نمیدونید چیه

  4. محمدرضا گفت:

    احسنت! مردم ما فرق بین ورزش حرفه ای و تیمهای ملی رو نمی دونن. ملیت شوخی نیست که تا هرکی پول بیشتر داد زرتی بریم زیر پرچمش. مگه بقیه که نرفتن وظعشون خوبه یا بهشون پول بیشتری می دن؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

*

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.